روزگار بردنروزِگار بُردَن کنایه از روز گذراندن، وقت گذراندن، سپری کردن روزهای عمر، زندگی کردن، صبر کردن، تاخیر کردنکنایه از روز گذراندن، وقت گذراندن، سپری کردن روزهای عمر، زندگی کردن، صبر کردن، تاخیر کردن تصویر روزگار بردن فرهنگ فارسی عمید
روزگار بردن ((~. بُ دَ)) در انتظار ماندن، عمر ضایع کردندر انتظار ماندن، عمر ضایع کردن تصویر روزگار بردن فرهنگ فارسی معین